امکان قانون نابافتاری؟ به بهانۀ میراث زوجه

محمد راسخ؛ استاد حقوق وفلسفه، دانشگاه شهیدبهشتی و گروه حقوق و اخلاق زیستی پژوهشگاه ابن¬سینا

قانون و نظام حقوقی، بی­گمان، برای تنظیمِ بخش­هایی از زندگی انسان در بستر جامعه در کارند. باری، زندگی آدمی همواره محصور در مکان و زمان خاص است. از این رو، قانون همواره در پی تنظیم زندگیِ بافتاری یا تنیده در زمینۀ خاص بوده است. این ویژگی درواقع نمایانگر چیستی حیات انسان است که همچون رودی است که به­تعبیری، نمی­توان دو مرتبه از یک نقطۀ آن عبور کرد. به دیگر سخن، احکام و نظام حقوقی ناگزیر تجلی حیات آدمی­اند و روبه روی آن نشسته­اند. قانونی که به دلایل و علل عدیده، پشت به واقعیت کرده و نسبتی مستقیم و تنگاتنگ با آن نداشته باشد لاجرم نمی­تواند آن را تنظیم کند، چه رسد به تنظیمی کارآمد و پیشرو. از این ویژگی قانون می توان زیر عنوان بافتارمندی یا زمینه مندی[1] یاد کرد؛ بنابراین، پرسش آن است که آیا قانون نابافتار[2] ممکن است. دقیق­تر، آیا قانون نابافتار کارکرد و نقش قانون را ایفا می­کند یا صرفاً در نام قانون است؟

دو روش برای یافتن پاسخ به این پرسش می­توان پیش نهاد. یکی از طریق بحث انتزاعی و نظری و دیگری از طریق مطالعۀ موردی در سیر تطور احکام و نظامات حقوقی است. بحث نظری درواقع حرکت از کل به جزء است. در سطح انتزاعی و کلی باید دید آیا با توجه  به چیستی قانون در ربط با موضوع خود، اساساً می شود به قانونی گسسته از بافت و زمینه قائل بود. بحث موردی و تطوری، به گونه ای یک بحث استقرائی و حرکت از جزء به کل است. مطالعۀ موارد مختلف در شبکۀ گستردۀ نظام حقوقی می­تواند منشأ الهام و استنباط نظری در این خصوص باشد.

این نوشتار کوتاه، به روش دوم، مورد میراث زوجه را به مطالعۀ اجمالی می­گیرد و کوشش می­کند از این رهگذر پاسخی برای پرسش پیش گفته بجوید. انتخاب این مورد به بهانۀ زحمت ارزشمند و محققانۀ استاد معزز آقای دکتر حسین مهرپور در تألیف کتاب «بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران؛ تحلیل فقهی و حقوقی ارث زن از دارایی شوهر»[3] است. آثار استاد همگی حاکی از گرایش واقع­گرایانۀ ایشان در نگاه به اجزاء گوناگون نظام حقوقی هستند.[4]

این نگاه البته ریشه در جمعِ میان دو مقام عمل و نظر دارد.[5] در این کوشش­های عالمانه، همواره سعی بر تبیین محققانۀ وضعیت موجود، کشف مشکلات و گره­ها، و ارائۀ راه برون­رفتِ «مقدور» از آنها بوده است.


[1]. contextuality

[2]. contextless

[3]. (1376)، چاپ سوم، تهران: انتشارات اطلاعات.

[4]. خوانندۀ گرامی را به ویژه به اثر زیر ارجاع می­دهم: مهرپور، مختصر حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران.

[5]. به یاد می­آورم، در جلسه­ای، یکی از اساتید حقوق در وصف استادی دیگر فرمود که «ایشان یک ریال هم از حقوق نان نخورده است»، کنایه از کار حقوقی نکردن وی. در آن جلسه به این می­اندیشیدم که آیا، به­تشبیه، می­توان یک داندانپزشک را که هیچ­گاه دندانی را معاینه یا معالجه نکرده است، دندانپزشک به معنای دقیق کلمه نامید؟ دانش حقوق در ربط مستقیم و دوسویه با عمل حقوقی است. حقوقدانی که حقوق را نورزیده باشد بعید است بتواند نظریه­پردازی عمیق حقوقی کند. از محاسن شخصیت دکتر مهرپور همانا تجربه های عمیق عملی و نظری حقوقی هستند. خداوند بر عمر و توفیقات ایشان بیفزاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کپچا *محدودیت زمانی مجاز به پایان رسید. لطفا کد امنیتی را دوباره تکمیل کنید.

جستجو محصولات