- متن کامل این مقاله در جلد اول ارجنامه دکتر حسین مهرپور منتشر شده است.
چکیده: دولت و نظریه¬های مربوط به آن باید در بستر اجتماعی درک شود زیرا دولت پدیده¬ای مصنوع و برساخته است که متأثر از مبانی فکری و نظام عقیدتی صانع و سازندۀ آن، یعنی «مردم»، شکل گرفته است. حال اگر دولت را به¬مثابۀ یک پدیدۀ اجتماعیِ برساختِ بشر قلمداد کنیم، میان «صناعی¬بودن» و دگرگونیِ «دولت و نظریه¬های آن»، رابطۀ معناداری شکل خواهد گرفت. براین ¬اساس در این مقاله با رویکرد اجتماعی به حقوق به تبیین مفهوم «جامعۀ متکثر ارزشی» به¬مثابۀ زمینۀ اجتماعی شکل¬گیریِ دولت حقوق بشری می¬پردازیم؛ زیرا جامعه¬شناسیِ حقوق درپیِ توصیف دگرگونی¬ نهادها و گروه¬های اجتماعی، تبیین نسبت تغییرات اجتماعی با ساختارها، هنجارها و سازوکارهای حقوقی و تحلیلِ چگونگی و فرآیند گذار به وضعیت آرمانی است. بر اساس نتایج این پژوهش، مجموعه¬ای از تغییرات ارزشی و نگرشی در جامعۀ ایران به شکل¬گیریِ سطوحی از تکثر و تنوع ارزشیِ بازگشت¬ناپذیر انجامیده است. ایرانِ معاصر در آستانه یا حتی در بطن گذار به جامعه متکثر ارزشی است. جامعه¬ای که در برابر پرسش¬های واحد، پاسخ¬های متفاوت و سبک¬های زندگی مختلفی ارائه می¬کند. اقتضای حقوقی این جامعۀ گونه¬گون، ناگزیر، پذیرش مراتبی از مدارا و بردباری با «تفاوت¬ها» است؛ زیرا تحولات ذهنیِ شهروندان به شکل¬گیریِ قدرت مدنی و الزامات اجتماعی جدید و نهایتاً تحقق عینیِ مراتبی از دولت حقوق بشری می¬انجامد. چنان¬که بسیاری از تغییرات حقوقی منطبق با تحولات اجتماعی در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی نیز متأثر از ضرورت ها و اجبارهای اجتماعی بوده است. ازاین ¬روی، تا هنگامی¬كه روند تحولات اجتماعی به¬سوی تنوع و تکثر پیش می¬رود، می توان به تحقق مراتب بیش¬تری از دولت حقوق بشری امید داشت.
کلیدواژه ها: نظریۀ دولت، جامعه¬شناسیِ حقوق، قدرت مؤسس، جامعۀ متکثر ارزشی، دولتِ حقوق بشری.